عبور از برفچالهای بهاری بهدلیل ساختار در حال تغییر آنها، یکی از چالشهای پیمایش، صعود، طبیعتگردی و گاه فعالیتهای فنی و پرخطر کوهنوردی و کوهپیمایی در فصل بهار محسوب میشود. در فصل بهار کوهستان—که عموماً مرز سبز کوهستان از اوایل اردیبهشت آغاز میکند—گرمای روزانه و سرمای شبانه، ساختار برف باقیمانده از زمستان را دگرگون میکنند و مسیرها را بهظاهر فریبنده جلوه میدهند.
برفچالهای باقیمانده از زمستان، اگرچه در ظاهر نرم یا کمعمق بهنظر میرسند، اما میتوانند بهسادگی به بهمنهای نمدار، فرورفتگیهای ناگهانی یا لغزشهای کنترلناپذیر منتهی شوند. عبور از این مناطق نیاز به آگاهی از خطرات در کمیننشسته، تسلط بر تاکتیکها و تکنیکها و در مواردی استفاده از تجهیزات مناسب دارد.
در این مقاله، با اصول عبور ایمن از برفچالها و مسیرهایی که بقایای برف در آنها باقی مانده است آشنا میشویم، و همچنین به تحلیل خطرات پنهان، انتخاب مسیر، تکنیکهای گامبرداری، استفاده از ابزارهای کمکی و تصمیمگیری در شرایط ناپایدار میپردازیم.
آنچه در این مقاله خواهیم خواند:
ساختار برفچالهای بهاری و تهدیدهای پنهان
برفچالهای بهاری حاصل انباشت لایههای متعدد برف در فصل زمستاناند که در جریان گرمشدن هوا، وارد مرحلهای ناپایدار و گاه متناقض میشوند. ترکیب برف تازه، برف یخزدهی قدیمی، و نفوذ رطوبت ناشی از ذوب سطحی، ساختاری ایجاد میکند که بهسادگی قابل پیشبینی یا تحلیل نیست.
در ساعات ابتدایی روز، سرمای شبانه ممکن است سطح برفچال را سفت و پایدار جلوه دهد. اما با بالا آمدن خورشید، گرما لایههای زیرین را گرم میکند و این تغییر حرارتی ناهمگون، اتصال میان لایهها را سست میکند و اصطکاک داخلی را کاهش میدهد. نتیجهی این فرایند، ایجاد مناطقی با توان باربری متغیر و گاه بسیار خطرناک است.
بسیاری از کوهنوردان، بهویژه در برنامههای سبک یا مسیرهای آشنا، بدون توجه به این تغییرات، وارد مناطق برفی میشوند؛ در حالیکه همان منطقه در دو ساعت متفاوت از روز میتواند رفتاری کاملاً متفاوت از خود نشان دهد.
یکی از تهدیدهای پنهان در برفچالهای بهاری، پلهای برفی است—یعنی پوشش نازکی از برف که شکاف، رودخانهی یخزده یا فرورفتگی طبیعی را میپوشاند و زمین را بهظاهر یکدست نشان میدهد. عبور از چنین بخشهایی بدون ارزیابی دقیق، میتواند منجر به شکست سطح و سقوط ناگهانی شود.
همچنین، بهمنهای نمدار و موضعی، حتی در شیبهای نسبتاً ملایم، یکی دیگر از پیامدهای ساختار ناپایدار برف در این فصلاند. این نوع بهمنها معمولاً سنگین، کند و ویرانگر هستند و گاه در اثر فشار قدم یا بار محلی فعال میشوند.
درک ساختار برفچالهای بهاری، پیشنیاز اصلی هرگونه تصمیم برای عبور است. بدون ارزیابی دقیق بافت، دما، و رفتار سطح زیر پا، هیچ مسیر ظاهراً آسانی امن نخواهد بود.
زمان مناسب عبور و ارزیابی شرایط در محل
در فصل بهار، زمانبندی عبور از برفچالها نقشی تعیینکننده در ایمنی کوهنورد دارد. برخلاف زمستان که سرمای پایدار ساختار برف را نسبتاً یکنواخت نگه میدارد، در بهار چرخهی روزانهی دما، تابش آفتاب و جهت شیب ساختار آن را بهشدت دگرگون میکنند.
ساعات اولیهی صبح، زمانی است که سرمای شبانه هنوز اثر خود را حفظ کرده و سطح برف فشردهتر، یخزدهتر و پایدارتر است. این بازهی زمانی، بهویژه در شیبهای جنوبی یا غربی، مناسبترین زمان برای عبور از برفچال بهشمار میرود. با نزدیکشدن به ظهر، تابش گرما ذوب را تسریع میکند و رطوبت را به لایههای پایینتر میرساند؛ این فرایند انسجام برف را کاهش میدهد و احتمال نشست یا شکست سطح را بالا میبرد.
بررسی محل عبور نهتنها به زمان روز، بلکه به ویژگیهای عینی منطقه نیز وابسته است. نشانههایی مانند تغییر رنگ سطح برف (از سفید مات به خاکستری یا آبی)، وجود حفرههای کوچک یا نشست موضعی، شنیدهشدن صدای خفیف شکست در زیر پا، یا رد پای فرورفتهی حیوانات یا انسانها، از جمله علائمی هستند که هشدار نسبت به ضعف ساختاری میدهند.
در چنین موقعیتی، ارزیابی باید با احتیاط انجام گیرد. لمس سطح با کلنگ، فشار آهستهی پا، یا حرکت با فاصله در گروه میتواند اطلاعات مفیدی دربارهی پایداری سطح ارائه دهد. در صورت شک و تردید، عقبنشینی یا تغییر مسیر، نشانهی خردمندی است، نه ضعف تصمیم.
در ارزیابی زمان و محل عبور از برفچالهای بهاری، نباید به تجربهی گذشته یا ظاهر آرام زمین بسنده کرد. تصمیم ایمن، تصمیمی است که بر پایهی مشاهدهی دقیق، سنجش تغییرات، و احترام به ناپایداری محیط گرفته شود.
تکنیکهای گامبرداری و کنترل تعادل در برف بهاری
حرکت در برفچالهای بهاری (spring snowfields) بهدلیل تغییرپذیری سطح، نیازمند تکنیکهایی دقیق برای گامبرداری و حفظ تعادل است. ترکیب سطوح یخزدهی صبحگاهی با لایههای نرم و رطوبتگرفتهی بعدازظهر، شرایطی ایجاد میکند که نهتنها لغزش، بلکه فرو رفتن ناگهانی یا واژگونی را نیز محتمل میسازد.
در این شرایط، استفاده از تکنیک گام فشاری در صبح زود، و گام نرم و پخششده در بعدازظهر، به تثبیت موقعیت بدن کمک میکند. گامبرداری باید با زانوهای انعطافپذیر، مرکز ثقل پایین، و توزیع وزن روی سطح گستردهتر انجام شود تا احتمال شکست سطح برف کاهش یابد.
ابزاری چون باتوم یا عصای کوهپیمایی (trekking pole) و کلنگ کوهنوردی (ice axe) نقش حیاتی در حفظ تعادل و ایمنی دارند. کلنگ نهفقط برای توقف در سقوط احتمالی، بلکه بهعنوان ابزار بررسی پایداری سطح نیز استفاده میشود. کوهنورد با فروبردن آرام نوک کلنگ پیش از هر گام، میزان انسجام سطح را میسنجد و از افتادن در پل برفی (snow bridge) یا تلههای برفی (snow traps) پیشگیری میکند.
در شیبهای خفیف، حرکت زیگزاگی و تغییر زاویهی بدن نسبت به محور شیب، موجب افزایش پایداری میشود. در شیبهای تند یا سطوح یخزده، کوهنورد تنها زمانی باید از کرامپون سبک (light crampons) استفاده کند که بر روشهای حرکت در یخ تسلط داشته باشد؛ زیرا استفادهی نادرست از تجهیزات، بهجای ایمنی، خطر سقوط را افزایش میدهد.
تمرین در شرایط مشابه پیش از ورود به محیط واقعی، عامل مهمی در کاهش ریسک است. کوهنورد در بهار، هنگام مواجهه با برفچالهای متغیر، مهارت، پیشبینی و آگاهی را بهکار میگیرد؛ نه آنکه صرفاً از مسیری پوشیده از برف عبور کند.
ارزیابی پلهای برفی و نقاط پنهان فرورفتگی
یکی از تهدیدهای جدی در عبور از برفچالهای بهاری، پلهای برفی (snow bridges) هستند؛ لایههایی نسبتاً نازک از برف که شکاف، رودخانهی یخزده یا حفرهای طبیعی را میپوشانند و مسیر را بهظاهر پیوسته نشان میدهند. این پلها، بهویژه در ساعات گرم روز یا در پایان فصل، با کوچکترین فشار ممکن است بشکنند و موجب سقوط ناگهانی شوند.
از دیدگاه فنی، پلهای برفی شکلگرفته در بهار عموماً ضخامت کمتری نسبت به نمونههای زمستانی دارند. آنها تحت تأثیر جریان گرما از پایین (زمین گرمشده) و تابش خورشید از بالا، از دو سو در حال تضعیفاند. در این حالت، تشخیص موقعیت دقیق پل بدون مشاهدهی شکاف یا ترک سطح، بسیار دشوار خواهد بود.
نشانههایی که میتوانند وجود پل را هشدار دهند، شامل مواردی چون فرورفتگی سطحی نامحسوس، برف با ساختار سستتر در مرکز مسیر، صدای توخالی زیر پا یا تفاوت رنگ سطح برف در نقاط خاص هستند. در چنین شرایطی، ارزیابی دقیق قبل از عبور حیاتی است.
برای بررسی، استفاده از کلنگ (ice axe) بهمنظور فروکردن تدریجی در سطح، یا حرکت با باتوم کوهپیمایی (trekking pole) با فشار کم میتواند کمککننده باشد. همچنین، در پیمایش گروهی، عبور نفرات با فاصلهی زیاد و بدون بار اضافه، ریسک شکست ناگهانی پل را کاهش میدهد.
از دیگر تهدیدهای پنهان، فرورفتگیهای زیرسطحی یا تلههای برفی (snow traps) هستند؛ فضاهایی که برف روی عوارض زیرین بهشکل ناپایدار نشسته و بهظاهر یکنواخت جلوه میکند. این نقاط معمولاً در مجاورت سنگهای بزرگ، حاشیهی مسیرهای آبی یا مناطق بادخور شکل میگیرند.
مواجهه با چنین مناطق مستلزم مشاهدهی مداوم، پرسش از حافظهی زمین، و عدم اعتماد کامل به ظاهر مسیر است. عبور از مسیرها و لکههای برفی در بهار، بیش از آنکه به قدرت بدنی نیاز داشته باشد، به مهارت در مشاهده و تصمیمگیری وابسته است.
تصمیمگیری در موقعیتهای ناپایدار و لحظهی بازگشت
در پیمایش بهاری، توانایی تصمیمگیری در لحظهی تردید، بخشی از مهارت فنی کوهنوردی محسوب میشود. بسیاری از حوادث در عبور از برفچالهای بهاری، نه بهدلیل کمبود تجهیزات یا ضعف فیزیکی، بلکه بهواسطهی تأخیر در تصمیم به بازگشت یا نادیدهگرفتن نشانههای هشداردهنده رخ میدهند.
برخی موقعیتها، نظیر عبور از شیبهای نرمشده با تابش خورشید، مواجهه با نشست سطحی پیدرپی، یا عدم مشاهدهی مسیر بازگشت امن، نیازمند واکنش فوری هستند. در چنین شرایطی، تردید یا ادامهی مسیر با امید به بهبود وضعیت، احتمال قرارگرفتن در منطقهی حادثه را افزایش میدهد.
تصمیم به بازگشت، بهویژه در حضور همراهان یا در مسیرهایی که مقصد نزدیک است، معمولاً با فشار روانی همراه میشود. اما باید به یاد داشت که ادامهدادن بدون معیارهای قابل دفاع، نه تنها بیفایده، بلکه پرخطر است. ارزیابی درست، یعنی انتخاب زمان بازگشت براساس دادههای موجود، نه حس اتمام مأموریت.
در این موقعیتها، ارتباط صریح در گروه، تقسیم نقش برای بررسی مسیر، و پذیرش گزینهی توقف یا برگشت، از عناصر کلیدی رفتار حرفهای در کوه هستند.
تجربهی کوهنوردی نشان میدهد که بازگشت بهموقع، امکان صعود دوباره را حفظ میکند، اما اصرار در شرایط ناپایدار، ممکن است فرصتهای بعدی را برای همیشه از بین ببرد.
در مواجهه با برفچالهای بهاری، توانایی تشخیص زمان بازگشت، نشاندهندهی درک عمیقتری از کوه و محدودیتهای انسان است. کوه، همیشه پذیرای بازگشت است؛ اما برای آنهایی که بهموقع بازمیگردند.
کلام آخر
عبور از برفچالهای بهاری، تمرینی است برای سنجش رابطهی انسان با زمینِ ناپایدار، با زمانِ متغیر و با ذهنِ تصمیمگیرنده. کوهنوردی در بهار، بهویژه در نواحی باقیمانده از زمستان، نیازمند چیزی فراتر از قدرت فیزیکی است. درک ساختار برف، تشخیص نشانههای هشداردهنده، هماهنگی میان گام و ابزار، و مهمتر از همه، رفتار متواضعانه در برابر بیثباتی طبیعت، این نوع پیمایش را ایمن میسازد.
هیچ مسیری در کوهستان به اندازهی برفچال بهاری دروغگو نیست؛ اما هیچ زمینی هم به اندازهی آن، درس صداقت و خودشناسی به کوهنورد نمیدهد. هر گام بر این سطح ناپایدار، گامی است به سوی دقت بیشتر، توجه به جزئیات و بازتعریف معناهای امنیت، خطر و تصمیم.
اگر یاد بگیریم در برابر برفچالهای بهاری، آهستهتر، آگاهانهتر و فروتنتر حرکت کنیم، شاید نهفقط در کوهستان، بلکه در زندگی نیز از تلهها و شکستهای ناگهانی ایمنتر عبور کنیم.
گردآوری و تدوین: امیر سعید احمدی