پل برفی و تله برفی، دو پدیدهی عیان و پنهان و درعینحال تهدیدآمیز در مسیرهای بهاری کوهستان هستند. در حالیکه پلهای برفی با ساختاری مستحکم، هنگام عبور از یخچالهای طبیعی نقش کمککننده دارند، تلههای برفی و پلهای ناپایدار ساختاری سست دارند. این ساختار فریبنده، با وزن، ارتعاش یا تغییرات دمایی، مستعد فروپاشی ناگهانی است.
متأسفانه، بسیاری از حوادث جدی زمانی رخ میدهند که طبیعتگردان یا کوهپیمای کمتجربه، بدون شناخت کافی از ساختار درونی برف، روی لایهای گام میگذارد. در حالی که سطح زیر پایشان از درون پوک، خالی یا نزدیک به فروپاشی است.
در این مقاله، ساختار، موقعیتهای شکلگیری، تفاوتها، خطرات و اصول عبور ایمن از پلهای برفی و تلههای برفی بررسی خواهد شد.
آنچه در این مقاله خواهیم خواند:
تعریف و ساختار پل برفی
پل برفی (snow bridge) لایهای از برف است که دهانهی شکافها، رودخانههای پنهان یا فرورفتگیهای طبیعی را میپوشاند. این لایه با انباشت برف در مسیر جریان هوا یا بهمن، ظاهری یکدست و قابل عبور به زمین میدهد. این پلها اغلب در اثر باد، انباشت موضعی برف، یا فشردگی لایههای بالادست بهمرور زمان شکل میگیرند و ممکن است بهعنوان بخشی از مسیر کوهنوردی یا عبور از یخچالهای طبیعی مورد استفاده قرار گیرند.
دمای محیط، تابش آفتاب، ضخامت لایهی برف و پشتیبانی فیزیکی زیرین، ساختار پلهای برفی را تعیین میکنند. در صورت نبود پایهی سخت یا زمانی که پل فقط برف فشردهشدهی خشک یا نیمهمرطوب باشد، خطر فروپاشی ناگهانی افزایش مییابد. ظاهر این پلها معمولاً تفاوتی با سطح پیرامون ندارند و گاه حتی از سطح اصلی مسیر هم یکنواختتر بهنظر میرسند؛ اما درون آنها ممکن است توخالی، سست یا در حال ذوب باشد.
در برخی مسیرهای یخچالی، عبور از روی پلهای برفی اجتنابناپذیر است. در این موارد، آگاهی از ساختار آن، ارزیابی دقیق ضخامت، شرایط دما و استفاده از ابزارهایی مانند طناب، کلنگ و همطناب ایمن، جزو اصول پایهی عبور محسوب میشود. بیتوجهی به این ساختار پنهان، در بسیاری از موارد منجر به سقوط، آسیب جدی یا حتی مرگ کوهنورد شده است.

تعریف و ساختار تله برفی
تله برفی (snow trap) ناحیهای از برف است که ویژگیهای پنهان ساختاری آن میتواند موجب فروپاشی ناگهانی یا فروبردن فرد شود.
برخلاف پل برفی که معمولاً شکاف یا فضای خالی مشخصی را میپوشاند، تله برفی ظاهری پیوسته و بیخطر دارد. اما در زیر آن ممکن است حفرهی ذوبشده، جریان آب، سنگ ناهموار یا لایهای بسیار ضعیف از برف پنهان باشد.
تلههای برفی معمولاً در نقاطی با برف نیمهمرطوب، بازتاب گرمایی موضعی، یا فشردگی نامتناسب برف شکل میگیرند. در درهها، دهلیزها یا نواحی مرز سبز، جایی که برف روزانه ذوب و شبهنگام دوباره منجمد میشود، لایههای ضعیف میانی یا زیرین بهتدریج تشکیل میشوند. این ناپایداری میتواند در اثر فشار پا، ارتعاش، یا حتی بارش تازه فعال شود.
شناسایی تلههای برفی دشوار است، زیرا سطح آنها اغلب هیچ نشانهی مشخصی ندارد. تنها با تجربه، مشاهدهی دقیق، و گاهی استفادهی هوشمندانه از کلنگ یا باتوم میتوان به وجود آنها پی برد. این نوع از خطر بهویژه در بهار، زمانی که تغییرات دما شدیدتر است، فراوانتر دیده میشود.

تفاوتها و نقاط اشتراک پل برفی و تله برفی
پل برفی و تله برفی، اگرچه هر دو به لایههای ناپایدار برف مربوط میشوند، اما از نظر ساختار، موقعیت شکلگیری و نوع تهدید تفاوتهای اساسی دارند. پل برفی معمولاً روی فضای خالی مشخصی—مانند شکاف، رودخانهی یخزده یا حفرهی طبیعی—شکل میگیرد و سطحی نسبتاً فشرده و یکنواخت دارد. در مقابل، تله برفی بدون وجود فضای مشخص زیرین نیز ممکن است ایجاد شود و دلیل ناپایداری آن، اختلاف دما، تراکم نامتناسب یا ذوب موضعی است.
از نظر ظاهری، هر دو پدیده میتوانند مسیری هموار و قابلاعتماد بهنظر برسند. با اینحال، پل برفی اغلب بخشی از یک یخچال یا برفچال شناختهشده است و کوهنوردان، آن را بهعنوان یک ساختار بالقوه خطرناک میشناسند. اما تله برفی، بهویژه در لکههای فصلی یا برفهای مرزی، ممکن است کاملاً غافلگیرکننده باشد و در برنامههای سبک یا مسیرهای کمشیب نیز خطر ایجاد کند.
نقطهی اشتراک این دو، دشواری در شناسایی بصری و خطر فروپاشی ناگهانی است. هر دو در فصل بهار یا هنگام افزایش دما، پایداری کمتری دارند و میتوانند بدون هشدار قبلی به حادثه منتهی شوند. درک ساختار، خواندن نشانهها، و استفاده از ابزارهای ارزیابی مانند کلنگ یا باتوم، تنها راه کاهش خطر این دو پدیدهی پنهان اما جدی است.

خطرات و موارد حادثهساز
پلهای برفی و تلههای برفی، بهدلیل ناپایداری ساختاری و پنهانماندن در لایههای سطحی برف، از اصلیترین عوامل بروز حوادث جدی در برنامههای بهاری محسوب میشوند. این دو پدیده فقط به ارتفاعات بالا یا مسیرهای فنی محدود نمیمانند؛ بلکه در مسیرهای میانی، گردنههای برفی و درههای مرز سبز نیز حضور دارند.
یکی از شایعترین سناریوهای حادثه، شکستن ناگهانی پل برفی در هنگام عبور از روی شکاف یا بستر رودخانه است. حتی در صورتی که ضخامت سطحی مناسب بهنظر برسد، گرمشدن هوا یا فشار ناگهانی میتواند باعث فروریختن سقف شود. در بسیاری از موارد، فرد به درون شکاف یا فضای زیر پل سقوط میکند و بهدلیل برخورد با بستر سخت یا گرفتاری در جریان آب، دچار آسیب شدید یا خفگی میشود.
در مورد تلههای برفی، خطر در ناپیدایی آنهاست. اگر برف در عمق پوک یا آبدار باشد و لایههای زیرین انسجام نداشته باشند، حتی یک گام ساده بدن را فرو میبرد. چنین وضعیتی نهتنها میتواند به آسیب فیزیکی منجر شود، بلکه با خیسشدن تجهیزات یا ازدسترفتن تعادل، ادامهی مسیر را نیز با دشواری روبهرو میسازد.
در هر دو مورد، نبود تشخیص صحیح پیش از گامنهادن، مهمترین عامل خطر است. این خطرات، نهتنها برای افراد کمتجربه، بلکه حتی برای کوهنوردان حرفهای نیز تهدیدآمیز باقی میمانند.

کلام آخر
برف در کوهستان، همیشه سفید و بیخطر نیست. پلهای برفی و تلههای برفی، در عین سادگی ظاهری، از پیچیدهترین و فریبندهترین ساختارهای طبیعی در مسیرهای بهاری هستند. دانستنِ اینکه کجا ممکن است برف زیر گامها تهی باشد، یا چه زمانی باید از ادامهی مسیر صرفنظر کرد، حاصل تجربه، آموزش و مشاهدهی دقیق است.
همهی کوهپیمایان، چه تازهکار و چه پر تجربه، در بهار باید بار دیگر نگاه خود را به برف معتوف کنند٫ نه بهعنوان بخشی از مناظر زیبا، بلکه بهعنوان بستری پویا، ناپایدار و گاه مرگبار. بیتوجهی به سازوکارهای آن، به سادگی میتواند مرگآفرین شود.
شناخت عمیق ساختار برف، پرهیز از قضاوت عجولانه و اعتماد بهظاهر مسیر، و در نهایت، آمادگی برای تغییر تصمیم در لحظه، مهمترین عواملیاند که میتوانند یک عبور ساده را از حادثهای مرگبار نجات دهند. کوه، جایی برای شجاعت بیحساب نیست؛ جاییست برای دقت، یادگیری، و فروتنی.
گردآوری و تدوین: امیر سعید احمدی